سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

در راستای این پست امروز به این مطلب سایت یک پزشک برخوردم و فهمیدم کمپینی برای رصد کتاب دزدی در اینترنت به وجود آمده.
امیدوارم باعث بالا رفتن فرهنگمان شود و بفهمیم دانلود کتاب مثل دزدی است و اوضاع نشر و کتابفروشی ها و نویسنده ها و مترجم ها را خراب می کند و اینها کسانی هستند که اگر قرار باشد دزدی کنیم باید جز آخرین آدم هایی باشند که ازشان می دزدیم، نه اولین ها! 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۰۸:۴۰
سورمه

از سایت چهار قدم مانده به صبح

نزدیک به یک سال قبل، چندباری درباره‌اش نوشته بودم. فراخوان دعوت از والدین و کودکان برای انتخاب بهترین کتاب سال را می‌گویم. یادتان می‌آید؟ البته، آن‌‌زمان هنوز این جایزه اسم و نشان نداشت و شیک و عزیز نشده بود. پس از آن فراخوان، حدود بیست خانواده (حدود پنجاه نفر) از شهرهای مختلف برای داوری کتاب‌ها ثبت‌نام کردند. ما بودیم و بچه‌ها و پدرها و مادرها و کتاب‌ها؟ خُب، می‌دانید پیدا کردن و خریدن کتاب‌ها خیلی آسان نبود. پای بیش‌تر کتاب‌ها به شهرستان‌ها باز نشده بود و باید برای رساندن کتاب‌ها به دست داورها فکری می‌کردیم. ما خوشبخت بودیم که دوست‌هایمان در شهرکتاب هفت‌چنار و خانه‌ی کتاب به دادمان رسیدند. این‌جوری بود که توانستیم کتاب‌ها را تهیه کنیم و برای داورها بفرستیم. داورهایی که در شهرهای مختلف (از تهران و همدان تا اصفهان و مریوان) زندگی می‌کنند. نمی‌دانید در ماه‌های گذشته صدقه‌سرِ این کتاب‌خوانی خانوادگی چقدر لحظه‌های خوب و عزیز برایمان پیش آمده است.

این‌روزها، داریم از خوان هفتم می‌گذریم. داوری کتاب‌ها تمام شده است و حالا، باید منتظر خبر بزرگ باشید؛ معرفی بهترین کتاب سال. درباره‌ی زمان و مکان برگزاری جشن حتمن می‌نویسم، اما در این مدت دلم می‌خواهد به ما کمک کنید تا بتوانیم از خوان هفتم هم به سلامت بگذریم. خیلی خوب است که مردم بیش‌تری (به‌خصوص در شهرستان‌ها) از تولد گوزن زرد باخبر شوند. می‌دانید کتاب‌های کودک و نوجوان در شهرهای کوچک و دور توزیع نمی‌شود و بیش‌تر خانواده‌ها برای خریدن کتاب مشکل دارند. ما دوست داریم کتاب‌های خوب به دست همه‌ی بچه‌های ایران برسد و بتوانیم همگی‌ با هم کتاب بخوانیم.

مردم بیش‌تر از آن چیزی که بتوانیم فکرش را بکنیم، در شبکه‌های اجتماعی فعال‌اند. بیاییم از این امکان و دسترسی استفاده کنیم تا خانواده‌های بیش‌تری را با گوزن زرد آشنا کنیم. باور کنید آموزش و فرهنگ‌سازی می‌تواند همه‌چیز را بهتر کند و برای همگیِ ما روزهای خوبی را بسازد. این‌جور نباشد که بایستیم و تماشا کنیم تا ببینم دیگران چه می‌کنند. هر کدام از ما می‌توانیم مؤثر باشیم و کمک کنیم تا کتاب‌های خوب به دست خانواده‌ها و بچه‌ها برسد. به‌نظر من این آسان‌ترین مسیر برای آموزش دوستی، صلح، احترام و عدالت است.


اگر دوست دارید به استمرار و تدوام برگزاری جایزه‌ی ادبی گوزن زرد کمک کنید، می‌توانید درباره‌ی این جایزه در وبلاگ‌هایتان (و یا در گروه‌های تلگرامی، فیس‌بوکی و…) بنویسید. درضمن، می‌توانید گوزن زرد را در شبکه‌های اجتماعی (فیس‌بوک، توییتر،اینستاگرام) دنبال کنید و دوست‌هایتان را هم با گوزن زرد آشنا کنید.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۰۹:۴۹
سورمه

می دانید، من هم خیلی با سفر به کشوری که انقدر همه مان به دلایل مختلف ازش شاکی هستیم موافق نیستم، و از اینکه هر سال همه جا می نشینیم و غر می زنیم که عربستان فلان و بهمان است و آل سعود اینطور و آنطور است ولی می رویم کلی از آنجا سوغات می خریم و پول توی جیبش می ریزیم تا بعد پول ها را بدهد مثلن به داعش یا دیگران دل خوشی ندارم. ولی  وقتی فکر می کنم یک عده آدم که می توانستند مادربزرگ ، پدربزرگ، پدر، مادر، دایی، خاله، عمو، عمه و کس و کار ما باشند، رفته اند مکه و بعد خانواده هاشان منتظر بودند اینها برگردند تا برایشان پرچم بزنند به در و دیوار و ولیمه بدهند و خوشحالی کنند ولی حالا باید منتظر جسدشان باشند و دنبال نام عزیزشان در میان کشته شده ها بگردند واقعن دلم ریش می شود.
می دانید بعضی چیزها ربطی به بعضی چیزها ندارد. یعنی می توان هم مخالف عربستان رفتن مردم بود، هم برای کشته شدگانی که هموطنمان هستند ناراحت بود. به خدا لازم نیست چون موافق رفتنشان نیستیم حالا که کشته شده اند بهشان فحش بدهیم. آدم با خیلی از کارهای خانواده خودش ممکن است موافق نباشد اما اگر خار به پای هرکدامشان برود قلب آدم درد می گیرد.


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۲:۵۹
سورمه



درباره مگس های سفید تیترهای زیادی به چشمم خورده بود ولی هیچوقت خوب نخوانده بودمشان. انقدر می دانستم که حشراتی هستند که در تهران زیاد شده اند ولی شاید چون بهشان بر نخورده بودم همیشه این خبرها را سرسری نگاه انداخته بودم و رد شده بودم. دیروز تازه متوجه عمق فاجعه شدم، وقتی که در سیدخندان سوار تاکسی شدم و تا خود ولیعصر با چشم دیدم که موجودات ریز سفیدی به شیشه پنجره چسبیده اند و تعدادشان هم کم نیست. تازه متوجه شدم من اینها را قبلن هم دیده بودم اما فکر می کردم پشه هایی هستند که اتفاقی جلوی راهم سبز شده اند غافل از اینکه اینها همان مگس های سفید بودند.


اینطور که از خبرها بر می آید این مگس ها به دلیل استفاده زیاد از آفت کش ها و از بین رفتن حشراتی که به طور طبیعی دشمن مگس سفید بوده اند مثل زنبورها و کفشدوزک ها، زیاد شده اند. البته سوالی که برای من به وجود آمده این است که چرا در بعضی از مناطق تهران مثل منطقه 6 حضورشان فعال تر است؟ 


اگر دقت کنید این روزها روی بعضی درخت های تهران نوارهای زرد رنگ می بینید. این نوارها هم برای مقابله با مگس سفید استفاده می شوند. مگس سفید به رنگ زرد علاقه دارد و این نوارها چسبناک هستند و تله ای برای این حشرات، اما به نظر می رسد این نوارها به تنهایی برای مقابله با این حجم از مگس های سفید کافی نباشد.


لینک های مرتبط:

مبارزه غیرشیمیایی برای مگس های سفید پایتخت باید توسعه یابد


اظهارات خضری درباره مگس سفید


توصیه وزارت بهداشت در پی طغیان مگس سفید


دلیل هجوم مگس های سفید

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۰۹:۵۲
سورمه

می دانید دلتنگی های من اکثر اوقات به خیابان ولیعصر بالاتر از پارک وی ختم می شود! حالا یا شهرکتاب فرشته، یا باغ هنر ایرانی یا شهرکتاب الف یا  باغ فردوس یا میدان تجریش یا .... بالاخره راه رسیدن به اینها باید ولیعصر زیبا باشد. 


دیروز یک امتحانی داشتم که تقریبن خرابش کردم. هنوز هم بابتش از خودم ناامیدم. اینکه چرا چنین موجودی هستم که نمی توانم اشتباهات یا خرابکاری هایم را ببخشم نمی دانم از کجا آب می خورد ولی اخلاق بسیار بدی است و وقتی این را بدانید و نتوانید درست رفتار کنید بیشتر هم اذیتتان می کند.


به هر حال امتحان در یکی از خیابان های بلوار کشاورز بود و شانسم این بود که بلوار کشاورز هم از آن خیابان های مورد علاقه ام است. برای همین بعد از خراب کردن امتحان حسابی مترش کردم و سری هم زدم به مغازه مبل عزلتی که عاشقش هستم. واقعن پول چیز خوبی است وقتی انقدر چیزهای زیبا برای خریدن هست. البته من یک میز تحریر زیبا در این مغازه نشان کرده ام ولی فعلن دلم نمی آید انقدر پول بابت میز تحریر بدهم! بالاخره سخت است شما حقوق یک ماهتان را در یک روز بدهید و یک میز و صندلی تحویل بگیرید.

تمام دیروز وقتی خیابان ها را متر می کردم هوا خیلی خوب بود و من به این فکر می کردم که چه حیف است که من هر روز باید بی خیال این هوای خوب بشوم و بروم سرکار!


بعد رفتم انارگل بالای میدان ولیعصر و سه تا مانتو دو تا شلوار پرو کردم ولی خدا رو شکر هیچکدام را دوست نداشتم! فقط دوتا شال خریدم که خیلی دوستشان دارم. همین طور ولیعصر را قدم زدم که شنیدم داد می زنند تجریش تجریش و چه کلامی شیرین تر از این! رفتم سوار ماشین های تجریش شدم.


واقعن تجریش یکی از بهترین جاهای دنیاست! همه چیز در تجریش هست. سنت، مدرنیته، کتاب، خوراکی، زیبایی... حتا امامزاده هم دارد. عاشق بازارچه اش هستم و آن میدان وسط بازارچه که انواع و اقسام سبزی ها و میوها به زیباترین شکل کنار هم چیده شده اند. فلفل های خوشرنگ با اندازه ها مختلف و بوی انواع ادویه ها و ترشی ها که به مشام می رسد. از بازارچه کلی زیتون پرورده خریدم. تازگی ها فهمیده ام چقدر عاشق زیتون پرورده ام. واقعن آدم هر چه روی سنش می رود قدر مزه ها را بیشتر می داند. قبلش نمی فهمی زندگی با مزه ها و عاشقشان بودن یعنی چه. 


دیروز روز خریدن شال بود. یکی از این مغازه های بازارچه هست که شال های گل گلی خیلی زیبایی دارد، دوتا شال هم از او خریدم. مادری که مرا در حال انتخاب شال دید گفت هر چه من بخرم او هم برای دخترش می خرد. چقدر مادرها خوبند. شالی را که انتخاب کرده بود نشانم داد، گفتم به نظرم رنگ شادتر انتخاب کند. یک شال خوشرنگ شیری رنگ را نشان داد و گفت اول این را برداشته، گفتم در انتخاب اولش شک نکند. معلوم بود نگران است که دخترش بپسندد یا نه. ما هیچکداممان بچه های خوبی برای مادرهامان نمی شویم، هرچقدر هم که تلاش کنیم.


برای مخاطب خاص برگ بو خریدم! اصلن نمی دانم کی قرار است بهش برسانم ولی خریدم دیگر. برای اولین بار آووکادو خریدم ببینم چه مزه است و البته یک انگشتر نقره هم خریدم برای مامان. گرچه برای مامان ها باید طلا خرید فقط.


بعد به اندازه کافی گرسنه بودم و دلم دلمه برگ مو رستوران فلوت را می خواست. می دانید فلوت کجاست؟ کنار مترو تجریش. آنجا می توانید کوفته، انواع دلمه، آش، لازانیا، ماکارونی و... بخورید و خدا را شکر کنید. رفتم 4تا دلمه برای خودم سفارش دادم. دختری ازم پرسید که چی سفارش بدهد. گفتم اینجا همه غذاهاش خوشمزه است. پرسید کتلت اینجا را خورده ام که جوابم نه بود ولی گفتم دلمه ها و کوفته اش را خورده ام و عالیند. گفتم باید با جمع بیاید فلوت تا هر کس چیزی سفارش بدهد و مزه همه غذاها را بچشد. خلاصه رفتم بالا نشستم. رستوران شلوغ بود و جا کم. دخترک هم چند دقیقه بعد آمد بالا و یک جا نشست. رفتم سر میزش و دعوتش کردم سر میز خودم. البته جای او بهتر بود و من رفتم سر میز او نشستم. دلمه برگ کلم سفارش داده بود. یکی از دلمه هایم را دادم به او و کمی از دلمه اش هم برداشتم. حرف زدیم و برایم روش پخت دلمه برگ مو را توضیح داد. ازم پرسید بچه اینجایم (منظورش تهران بود). گفتم: آره. پرسیدم: چطور؟ گفت: آخه تهرانیا آدم رو سر میزشون دعوت نمی کنن. دلم گرفت ولی نظری درباره تهرانی ها نداشتم واقعن. یاد خاطرات خوابگاه افتادم که همیشه همین ذهنیت وجود داشت که تهرانی ها، خودشان را می گیرند، برای همین طول می کشید تا یخ بین من و هم اتاقی هایم آب شود. 


خلاصه بعد از همه اینها رفتم خانه ولی واقعن حالم خوب بود و از اثرات شوم امتحان کذایی خبری نبود. خوب است آدم گاهی بچسبد به دلش و هر جا دلش رفت باهاش برود.


اینها را هم که می نویسم احتمالن تاثیر نوشته های جدید فانو است و اینکه چند وقتی است نسبت به دفتر خاطراتم بی وفا شده ام، ولی بالاخره باید بنویسم. خیلی بد است که به جای کاغذ و قلم به کیبورد و مونیتور خو بگیرم؟ خودم حس می کنم که بد باشد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۰۸:۲۹
سورمه

داستان از اینجا شروع شد که دوستی من را عضو گروهی در تلگرام کرد، گروهی مرتبط با کتاب. وارد گروه که شدم دیدم، پر است از فایل های پی دی اف مجله های خارجی و کتاب هایی که اکثرن قدیمی بودند. ادمین در خصوصی خوش آمد گفت. همانجا ازش سوال کردم که شما برای انتشار پی دی اف کتاب ها قانون خاصی دارید؟ کتاب نویسنده های داخلی را هم می گذارید توی گروه؟ و خلاصه وضعیت کپی رایت چطور است. جواب مبهمی داد که تلاش می کنیم رعایت کنیم. دو روز که گذشت متوجه شدم خبری از رعایت کپی رایت نیست و هرکس هر چه دوست دارد می تواند داخل این گروه شیر کند. تصمیم گرفتم از گروه بیایم بیرون ولی فکر کردم قبلش حرفم را بزنم. بعد از گفتن نظرم و مخالفت های بسیار و موافقت های تک و توک، از من خواسته شد که اگه ناراحتم گروه را ترک کنم. 
این پیامی که در پایین می بینید حرف های ادمین گروه بعد از خارج شدن من از گروه خطاب به کس دیگری است که مثل من دغدغه کپی رایت دارد. عمق استدلال ها را می توانید ببنید و البته به یاد داشته باشید که این گروه جمع سیصد نفر از دوستانی است که کتاب می خوانند.
فکر می کنم اگر کتابفروشی های ما امروز یک به یک بسته می شوند مقصرش فقط کتاب نخوان ها نیستند، بلکه عده ای از کتابخوان ها هم هستند (نظر من مقصرتر) که ارزش کار نویسنده ها و مترجم ها را درک نمی کنند و برایش توجیه های زیبا می تراشند.
امیدوارم روزی برسد که کتاب خرجی واجب به نظر برسد، نه کالایی که می توان بدون عذاب وجدان هر روز آن را دزدید.

اینهم حرف های ادمین محترم:

سلام به همه استادان و دوستان خوبم

این دومین باری هستش که یکی از اعضای گروه مسئله کپی رایت رو در گروه مطرح میکند و چند ساعتی گروه به چالش کشیده می شود. 

محض اطلاع کسانی که فکر میکنند این دو گروه کتابخانه با 350 نفر عضو باعث بهم خوردن نظم بازار فروش کتاب می شود و مؤلفان و مترجمان و ناشران و گرافیست های بازار کتاب رو به ورطه نابودی می کشاند، عرض میکنم که من تابحال هیچکس رو ندیدم که کتابی رو کامل در کامپیوتر و یا موبایل و تبلتش مطالعه کند و دچار سردرد و سرگیجه و سردرگمی نشود. (البته فایل های سرگرمی مثل رمان و جوک و ... شامل این طبقه بندی نمی شوند)

چطور میتوان یک کتاب رفرنس یا یک کتاب حجیم مثل هنر در گذر زمان رو با اون قطر و حجم و وزن حمل کرد؟

چطور میشه در کنفرانس، سمینار، همایش و یا جلسه ای به سوالی که در همان مکان و زمان برای شما و یا مدعوین شما پیش آمده، جوابی بدهید؟

چطور می توانی حتی در یک دورهمی خانوادگی که جرقه ای در ذهن به وجود میاد، سوالی براتون پیش میاد و یا حتی فکر میکنی که مطلبی رو به اشتباه به خاطر سپردی، از ورای کتابهای الکترونیکی موبایل یا آی پدت موضوع مورد نظرت رو بیرون بکشی و به جای اینکه وقتت رو به بطالت و تعریف کردن جوک های سیاه و دیدن کلیپ های سبک بگذرونی، همون موقع جواب کنجکاوی هایت را بدهی و قفل موبایل رو بازکنی، کتاب رو پیدا کنی، صفحاتش رو بالا و پایین کنی، مطلبت رو پیدا کنید و با پیدا کردن و یا مطالعه ی اون مطلب، روح ات رو ارضا کنی.

کدام دانشجو، استاد و یا هر فرد کتابخوان دیگری را شما دیده اید که بتواند کتاب را در موبایل مطالعه کند؟ کامنت بگذارد؟ مطالب مهم اش را هایلایت کند، نوت برداری کند و کلا بتواند یک مطالعه طولانی الکترونیکی داشته باشد. 

من به جرات میتوانم بگویم که در زندگیم هیچوقت چنین شخصی را ندیده ام.

به نظر من بزرگترین مزیتی که این گروه دارد به تصویر کشیدن یک کتابخانه واقعی است. تمام دوستانی که لطف میکنند و کتابهای موجود در حافظه های موبایل و کامپیوترشان را در اختیار ما قرار میدهند، بارگذاری دیتاهایشان طبق نظم و ترتیب خاصی پیش میرود و حتما نام کتاب و نویسنده چه در اسم خود کتاب و یا در توضیحات ضمیمه ی آن گنجانده می شود که با تایپ یک قسمت از نام کتاب می شود در یک گروه با سابقه زمانی و یا حتی حجم و تعداد بسیار بالای کتاب ها، کتاب، مقاله و یا مطلب مورد نظر را به راحتی جستجو و پیدا کرد. 

در ضمن من فکر میکنم که یک مقدار حجم به اشتراک گذاشتن کتاب در این گروه زیاد هستش و اعضای گروه رو دچار شوک کرده. در صورتی که اگر هرفرد رو نه به صورت کلی بلکه جزئی مورد واکاوی قرار بدهیم، متوجه میشویم که ممکن است حتی دو هفته نیز بگذرد ولی کتاب درخواستی و یا حتی کتاب مورد علاقه آن فرد در گروه به اشتراک گذاشته نشود. اصولا هر کتابی که در گروه گذاشته می شود، قرار نیست که حتما مطالعه هم بشود.

یک معمار که علاقه ای به شعر ندارد در وقت بارگذاری کتاب های شعر قاعدتا در کنار، نظاره گر خواهد بود نه مصرف کننده. پس بین حجم به اشتراک گذاشتن و میزان استفاده و کاربرد کتاب های کتابخانه آنلاین فرق بسیاری وجود دارد. 


و حالا میرسیم به قوانین این گروه

متاسفانه دفعه پیش سکوت کردم  به احترام دوستان و استادانم، بی ادبی و توهین دوستمون رو نشنیده گرفتم و خب خودشون هم گروه رو ترک کردند. امروز دوباره دوستان این بحث رو البته خوشبختانه مودبانه تر در گروه مطرح کردند. 

لطف کنید اگر به اشتراک گذاشتن کتاب ها در این گروه شمارو اذیت میکنه و احیانا با خواندن دو صفحه از کتاب و پی بردن به زیبایی های درونی اش به این فکر نمی افتید که قطعا این کتاب ارزش خریدن و وقت گذاشتن مطالعه ی ورق به ورق رو نداره، لطفا این گروه رو ترک کنید و دوستان دیگه مون هم لطف کنند از این به بعد هرکسی رو که به گروه دعوت میکنند، به ایشان خاطرنشان کنند که این گروه قوانین کپی رایت را رعایت نمی کند و اگر اذیت می شوند به هیچ وجه به گروه دعوتشون نکنید تا کدورتی از دوستان به دل نگیرند. 

اگر اعتراض بعدی به قوانین کپی رایت در این گروه مطرح بشود، با اولین کامنت، فرد معترض حذف می شود.



لینک مرتبط:
من دزد کتاب نیستم


درباره من دزد کتاب نیستم در یک پزشک

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۳۷
سورمه

من همین جا مراتب رضایت خودم را از کوچ خرمالوی سیاه از بلاگفا به بیان اعلام می دارم و البته ورود ایشان را خوش آمد می گویم.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۲۴
سورمه

کدوم هوا رو بیشتر دوست داری؟

1. آفتابی

2. ابری

3. بارونی

4. برفی

عدد گزینه ت رو بفرست تا شخصیتت رو بگم.

پیامی 150 تومن.


پ.ن: از عمق این پیامک در عجبم! چقدرم ارزون حساب کرده!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۴۰
سورمه

همانطور که در خیابان‌های شهر هنوز مردانی هستند که برای زنان پیاده مزاحمت ایجاد می‌کنند، مردان راننده‌ای هم هستند که از هر فرصتی برای آزردن زنان راننده استفاده می‌کنند. برای آنها پیچیدن با سرعت جلوی ماشین خانم‌ها کار لذت‌بخشی است، به نظر آنها برای رد شدن از تقاطعی که چراغ قرمز ندارد، احتیاط لازم نیست و برای همین احتیاط زنان برای عبور را مسخره می‌کنند، چراغ و بوق زدن پشت سر خانمِ راننده هم برای اینها ابزاری است که راننده خانم را با سرعت پایینش از سر راه بر دارند و تندتر برانند.

بر اساس آمار پلیس، زنان به رعایت قانون در رانندگی مقیدتر هستند، آرامش بیشتری دارند و آمار تخلفات و تصادفات از سوی آن‌ها خیلی کمتر است. اما رانندگی کردن آن‌ها همیشه زیر سوال است و رانندگان مرد زیادی هستند که فکر می‌کنند زنان با احتیاط کردن، رعایت قانون یا احترام به عابران پیاده حق دیگران را می‌دزدند و خودشان را به کاری مردانه تحمیل می‌کنند.

سرهنگ عین‌الله جهانی - معاون اجتماعی و فرهنگ ترافیک پلیس راهور نیروی انتظامی - برخلاف این تصور، رانندگی زنان را تحسین می‌کند و معتقد است آن‌ها رانندگان بهتری هستند.

متن کامل را اینجا بخوانید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۵۶
سورمه

عروسک خراسان جنوبی  در نمایشگاه نقش آفرینی زنان در توسعه پایدار


دیروز بعداز ظهر به نمایشگاه نقش آفرینی زنان سر زدم. جالب است که نگهبان و مسئول پخش نقشه ها از وجود این نمایشگاه بی خبر بودند. این نمایشگاه برعکس دو نمایشگاه دیگری که همزمان در مجموعه نمایشگاه بین المللی تهران در حال برگزاری اند، از 2بعد از ظهر تا 9 شب ادامه دارد. نمایشگاه پر است از صنایع دستی شهرهای مختلف از جمله ترمه، پته، میناکاری، فلزکاری، سوزن دوزی، فرش، گلیم، گبه و همین طور انواع خوراکی ها مثل عرقیجات متنوع، سبزی خشک، ترشی، ادویه، خوردنی های محلی و خیلی چیزهای زیبا، جالب و خوشمزه دیگر که سازندگان و تولیدکنندگانش اغلب زنان هستند و خیلی از غرفه ها جنسشان را بی واسطه به شما می فروشند و فروشنده همان تولیدکننده است.
سالن هایی که نمایشگاه نقش آفرینی زنان در آنها برپاست عبارتند از: 8، 9، 10، 11، 12،13، 25 و 27.
اگر رفتید حتمن به غرفه عروسک های خراسان جنوبی در سالن 25B هم سر بزنید. آنجا عروسک های زیبای خراسان جنوبی که توسط زنان روستاهای این ناحیه درست شده اند، منتظر شما هستند.


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۴۰
سورمه