سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۴۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کودک» ثبت شده است

در راستای این پست فاطیما چند روز پیش اتفاق جالبی در یکی از گروه های تلگرام افتاد. در گروهی عضو هستم که بیشتر اعضاش مادرانی هستند که فعالیت ها و رویدادها و اطلاعات علمی درباره بچه ها را به اشتراک می گذارند. یکی از مادرها آمد و با ناراحتی اعتراف کرد که دخترش استعداد بسیار زیادی در ادبیات داشته است به طوریکه بدون اینکه خانواده بدانند چقدر شعر حفظ است، رفته و در مسابقات حفظ شعر منطقه اول شده. انشاهایی می نوشته که مادر باید به مدرسه می آمده و توضیح می داده که هیچ دخالتی در نوشته شدن این انشا ها نداشته. اینها را گفت و اعتراف کرد که در این سال ها مدام به دخترش گوشزد کرده که مواظب درس های اصلی مثل ریاضی باشد و ادبیات درس متفرقه است. گفت عذاب وجدان زیادی دارد چون فکر می کند اشتباه کرده و کسی را که می توانسته روزی به نویسنده ی بزرگی تبدیل شود به سمتی سوق داده که نهایتش بشود یک دکتر یا مهندس معمولی. می دانید دلم برای مادر سوخت. 

دخترک امسال می رود کلاس هشتم. برای مادر نوشتم به نظرم اصلن دیر نیست و کلی کارگاه نویسندگی و یک عالم مسابقه و اتفاق های جالب برای نوجوانان هست که می تواند بگردد و به دخترش معرفی کند و علاقه سابق را دوباره در وجود دخترک زنده کند. بهش «کتاب کوچک داستان نویسی» فریدون عموزاده خلیلی را معرفی کردم و چندتا لینک از مسابقه ها و رویدادهای داستان نویسی براش گذاشتم و توصیه کردم کتاب های خوب برای دخترکش بخرد. امیدوارم اینها حال مادر را بهتر کند. مادری که نمی خواهد زیر آرزوهای دخترش فندک بگیرد.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۳
سورمه


لینک صفحه همایش


پ.ن: اگر درباره اوتیسم نمی دانید اینجا را بخوانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۵
سورمه


احتراما از شما دعوت می شود تا دررویداد سه روزه "سفری به فرهنگ ها با عروسک ها" با ما و سازندگان عروسک های بومی همراه شوید.



در این برنامه بانوان 4 منطقه از ایران(قشم،خراسان جنوبی ،ورامین و قزوین) که طی پروژه های "هنربومی برای منابع طبیعی" عروسک های خود را احیا و بازتولید کرده اند تجارب خود را با ما به اشتراک خواهند گذاشت.



*ساخت عروسک بومی به منظور حفظ فرهنگ و محیط زیست از طریق پروژه های هنر برای حفاظت" هنربومی برای منابع طبیعی "از سال 89 با مشارکت فعال بانوان مناطق روستایی و عشایری و همراهی اعضای تیم داوطلب موسسه آوای طبیعت پایدار و حمایت های گروههای ملی و بین المللی فعالیت خود را آغاز نموده است. در حال حاضربالغ بر50 بانوی عروسک ساز در مناطق مختلف ایران (جزیره قشم، خراسان جنوبی، قزوین، چهارمحال و بختیاری ، سلمان آباد ورامین و بادرود کاشان)عروسکهای بومی خود را می سازند و ضمن ایجاد معیشتی مکمل برای خود و خانواده، زمینه ای برای معرفی فرهنگ و ارزش‌های بومی خود فراهم می سازند.


برنامه ها:
کارگاه ساخت عروسک های بومی،گفتگو و تعامل با بانوان عروسک ساز، آشنایی با پوشاک، فرهنگ و خوراکی های بومی، عرضه مستقیم عروسک های بومی و پخش فیلم


چهارشنبه : ویژه استان هرمزگان (جزیره قشم روستاهای برکه خلف، شیب درازو...)واستان تهران( سلمان آباد ورامین)

پنج شنبه : ویژه استان قزوین(روستای الولک و اردبیلک)

جمعه : ویژه استان خراسان جنوبی(روستاهای تاجمیر،نازدشت،حجت آباد)

لطفا جهت ثبت نام در کارگاه عروسک‌سازی با شماره 88978437 و 22889401 تماس بگیرید.


تاریخ:8 الی 10 مهرماه 94 از ساعت 14 الی 19

مکان: موزه عروسک های ملل واقع درپاسداران، نگارستان پنجم، کوچه حاج هادی،پ 4

با احترام
مسعود ناصری- علی گلشن- نیما آذری
موزه عروسک های ملل-موسسه آوای طبیعت پایدار
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۳
سورمه


اینکه کم کم داریم می فهمیم کودکان مهم اند و آموزششان چقدر می تواند در آینده مملکت تاثیر داشته باشد خیلی خوب است. البته امیدوارم آموزش پرورش هم به عنوان بزرگترین نهاد آموزش دهنده کودکان در کشور یک روز این را بفهمد ولی تا آن روز خیلی خوب است که در گوشه و کنار شهر برنامه ها و رخدادهایی در رابطه با کودکان به وجود می آید و برگزار می شود که پشت هرکدامش فکر و خلاقیت و دغدغه بوده است.

جایزه لاکپشت پرنده، گوزن زرد و سپیدار هم جز این رویدادها هستند. دیروز اختتامیه جایزه سپیدار با حضور دکتر معصومه ابتکار و شخصیت هایی مانند محمد درویش، فریدون عموزاده خلیلی، هوشنگ مرادی کرمانی، فرهاد حسن زاده و ... برگزار شد. جمع شدن همین چند اسم کنار هم حال من را خوب می کند. 

محمد درویش، معصومه ابتکار، فریدون عموزاده خلیلی و هوشنگ مرادی کرمانی


جایزه سپیدار برای آشنا کردن بیشتر خانواده ها با کتاب های محیط زیستی کودک برگزار شده است و امیدوارم مثل لاکپشت پرنده همه گیر شود و از این به بعد محیط زیست سهم بیشتری از قفسه های کتابخانه های کودکانمان و فکر و ذهن آنها داشته باشد.


فرهاد حسن زاده


احمد مسجد جامعی در کنار سایر دوستان


این خانم خبرنگار برای کسی آشنا نیست؟ :)



منصور ضابطیان و اندیشه فولادوند


عکس ها از سایت سازمان محیط زیست و ایبنا


لینک مرتبط:


گزارش ایبنا

گزارش شهروند امروز


فهرست جوایز

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۵:۴۲
سورمه

از سایت چهار قدم مانده به صبح

نزدیک به یک سال قبل، چندباری درباره‌اش نوشته بودم. فراخوان دعوت از والدین و کودکان برای انتخاب بهترین کتاب سال را می‌گویم. یادتان می‌آید؟ البته، آن‌‌زمان هنوز این جایزه اسم و نشان نداشت و شیک و عزیز نشده بود. پس از آن فراخوان، حدود بیست خانواده (حدود پنجاه نفر) از شهرهای مختلف برای داوری کتاب‌ها ثبت‌نام کردند. ما بودیم و بچه‌ها و پدرها و مادرها و کتاب‌ها؟ خُب، می‌دانید پیدا کردن و خریدن کتاب‌ها خیلی آسان نبود. پای بیش‌تر کتاب‌ها به شهرستان‌ها باز نشده بود و باید برای رساندن کتاب‌ها به دست داورها فکری می‌کردیم. ما خوشبخت بودیم که دوست‌هایمان در شهرکتاب هفت‌چنار و خانه‌ی کتاب به دادمان رسیدند. این‌جوری بود که توانستیم کتاب‌ها را تهیه کنیم و برای داورها بفرستیم. داورهایی که در شهرهای مختلف (از تهران و همدان تا اصفهان و مریوان) زندگی می‌کنند. نمی‌دانید در ماه‌های گذشته صدقه‌سرِ این کتاب‌خوانی خانوادگی چقدر لحظه‌های خوب و عزیز برایمان پیش آمده است.

این‌روزها، داریم از خوان هفتم می‌گذریم. داوری کتاب‌ها تمام شده است و حالا، باید منتظر خبر بزرگ باشید؛ معرفی بهترین کتاب سال. درباره‌ی زمان و مکان برگزاری جشن حتمن می‌نویسم، اما در این مدت دلم می‌خواهد به ما کمک کنید تا بتوانیم از خوان هفتم هم به سلامت بگذریم. خیلی خوب است که مردم بیش‌تری (به‌خصوص در شهرستان‌ها) از تولد گوزن زرد باخبر شوند. می‌دانید کتاب‌های کودک و نوجوان در شهرهای کوچک و دور توزیع نمی‌شود و بیش‌تر خانواده‌ها برای خریدن کتاب مشکل دارند. ما دوست داریم کتاب‌های خوب به دست همه‌ی بچه‌های ایران برسد و بتوانیم همگی‌ با هم کتاب بخوانیم.

مردم بیش‌تر از آن چیزی که بتوانیم فکرش را بکنیم، در شبکه‌های اجتماعی فعال‌اند. بیاییم از این امکان و دسترسی استفاده کنیم تا خانواده‌های بیش‌تری را با گوزن زرد آشنا کنیم. باور کنید آموزش و فرهنگ‌سازی می‌تواند همه‌چیز را بهتر کند و برای همگیِ ما روزهای خوبی را بسازد. این‌جور نباشد که بایستیم و تماشا کنیم تا ببینم دیگران چه می‌کنند. هر کدام از ما می‌توانیم مؤثر باشیم و کمک کنیم تا کتاب‌های خوب به دست خانواده‌ها و بچه‌ها برسد. به‌نظر من این آسان‌ترین مسیر برای آموزش دوستی، صلح، احترام و عدالت است.


اگر دوست دارید به استمرار و تدوام برگزاری جایزه‌ی ادبی گوزن زرد کمک کنید، می‌توانید درباره‌ی این جایزه در وبلاگ‌هایتان (و یا در گروه‌های تلگرامی، فیس‌بوکی و…) بنویسید. درضمن، می‌توانید گوزن زرد را در شبکه‌های اجتماعی (فیس‌بوک، توییتر،اینستاگرام) دنبال کنید و دوست‌هایتان را هم با گوزن زرد آشنا کنید.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۰۹:۴۹
سورمه

عروسک خراسان جنوبی
دیروز بعد ازکار رفتم جشنواره ملی اسباب بازی. خیلی لذت بردم و به نظرم اگر کودکی دور و برتان هست حتمن ببریدش.
 اسباب بازی های جالبی عرضه می شد که برای آشتی کودکان با بازی، طبیعت و بازی های قدیمی عالی بودند. پکیج هایی برای زنده کردن دوباره بازی های قدیمی مثل هفت سنگ، تیله بازی وجود داشت همین طور پکیج هایی برای ساختن بادبادک یا فرفره های چوبی. غرفه هایی هم فرفره های چوبی آماده می فروختند. غرفه ای بود که لوازم باغبانی برای بچه ها داشت، همینطور بسته هایی شامل مقداری خاک، دانه، بیلچه و گلدان تا بچه کاشتن دانه را تجربه کند. غرفه دیگری با ضایعات چوب اسباب بازی هایی برای بچه ساخته بود که خیلی جالب بود. تکه های اصلی ساخته شده بود اما لازم بود کودک آنها را سرهم کند و برای سرهم کردنش کمی هم باید از سمباده استفاده می کرد به همین دلیل سمباده هم در بسته قرار داشت. غرفه دیگری فرقون و بیل و سطل پلاستیکی و بسته های شن می فروخت و یک بسته شن را هم برای نمونه باز کرده بود و بچه های زیادی در این غرفه مشغول شن بازی بودند. 
یکی از غرفه های عالی نمایشگاه غرفه عروسک های بومی بود. عروسک هایی که بانوان روستاهای خراسان جنوبی، قشم و قزوین با دست های خود ساخته بودند.
برنامه ها
در کنار نمایشگاه کارگاه هایی برگزار می شود از جمله ساخت عروسک. همینطور موزه عروسک های ملل هم در این نمایشگاه غرفه دارد که البته من فرصت نکردم سر بزنم ولی مطمئنم مثل همیشه پر از برنامه های جالب است.
بشتابید که فقط تا 16 مرداد فرصت دارید و غفلت موجب پشیمانی خواهد بود.

عکس: عروسک بومی خراسان جنوبی که از نمایشگاه خریدم.

اینجا می توانید عکس های ایرنا را از نمایشگاه ببینید.
و اینجا هم درباره جشنواره بخوانید. 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۴
سورمه

امروز بین مادرهای بچه های مهد بحث نیمه اول، نیمه دوم متولد شدن بچه ها مطرح شد. بحث سر عقب افتادن بچه هایی بود که به خاطر چند روز زودتر یا دیرتر متولد شدن نیمه دومی شده اند و یکسال از زندگی عقب افتاده اند.
 من هم یک زمانی وقتی 18 سالم بود تحت تاثیر حرف بزرگترها فکر می کردم چون نیمه اولی هستم و 6 ساله مدرسه رفته ام چقدر از زندگی افتاده ام جلو. وقتی دوره کارشناسی تمام شد هم همچنان به خودم می نازیدم چون هفت ترمه تمام کرده بودم. البته پشت کنکور ارشد ماندن و سردرگمی از اینکه کدام راه را باید بروم و چه چیز برایم بهتر است معادلات جلو بودنم از زندگی را به کلی بر هم زد و آنوقت ها فکر می کردم از زندگی عقب افتاده ام. همه دور و بری هایم ارشد قبول شده بودند و من نه. خیلی هاشان کار می کردند و من نه. خدا رو شکر ازدواج به نظرم ربطی به جلو افتادن نداشت والا احتمالن افسردگی می گرفتم آن روزها!
امروز فکر می کنم جلو افتادن از زندگی ربطی به نیمه اول متولد شدن، جهشی خواندن یا هفت ترمه تمام کردن ندارد. اصلن چرا باید از زندگی افتاد جلو؟ که چه بشود؟ این بچه های بیچاره ای که با فشار بزرگترهای مثلن عاقلشان جهشی درس می خوانند بعدن چه اتفاقی برایشان می افتد؟
این روزها فکر می کنم در هر سنی باید با زندگی پیش رفت. بچه ای که برای درس فشار رویش باشد آن طور که باید بچگی نمی کند و این به نظرم عقب ماندن از زندگی است. چهار کلاس سواد بیشتر چه کسی را خوشبخت تر کرده است؟
هفده ساله که بودم کتاب «شکلات» نوشته «ژوان هریس» را خواندم. جایی از کتاب کسی از شخصیت اصلی پرسیده بود مهمترین چیز در زندگی چیست و او پاسخ داده بود «شادی» و به خوبی یادم هست که من این جواب را نفهمیده بودم. آن وقت ها فکر می کردم چیزهای خیلی زیادی در دنیا مهمتر از شادی هستند. الان اصلن یادم نمی آید آن چیزها چه بودند! 


۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۶
سورمه

دیشب موسسه آوای طبیعت پایدار به کمک انجمن صنفی راهنمایان گردشگری تهران سمیناری با عنوان کودک و محیط زیست ترتیب داده بودند. سمینار شامل سه بخش بود: در بخش اول نیما آذری از مدیران موسسه آوای طبیعت پایدار گزارشی از بازدیدش از مدرسه سبز جاکارتای اندونزی ارائه داد که قبلن اینجا  درباره اش نوشته بودم. بخش دوم سخنرانی مهندس درویش بود که درباره طرح مدارس جامع محیط زیست صحبت کرد و بخش سوم دکتر وهاب زاده موسس مدرسه کاوی کنج درباره مدارس طبیعت و دلیل مهم بودن این مدارس حرف زد.
حرف های همه این اساتید عالی بود اما من بیشتر از همه از حرف های محمد درویش تحت تاثیر قرار گرفتم به قدری که اشکم سرازیر شد و اگه در سالن ننشسته بودم زار زار به حال خودمان گریه می کردم. گریه از این بابت که همه مملکت را با خودخواهی از بین برده ایم.
محمد درویش با ذهن و بیان فوق العاده اش آمارهایی از وضعیت محیط زیست ایران ارائه داد که عمق فاجعه را نشان می داد. گریه آور این است که با همه اینها و با بدیهی بودن اینکه محیط زیست و منابع طبیعی هر کشور منبعی است غیرقابل بازگشت و اگر از بین رفت برای همیشه از بین رفته است، اما سازمان محیط زیست در ایران یکی از ضعیف ترین سازمان هاست.
نهاد های حکومتی و مردم عادی هیچکدام ارزشی برای محیط زیست این سرزمین قائل نیستند. پر واضح است که با چنین وضعیتی این انتظار که سازمان محیط زیست بتواند همه چیز را یک تنه روبه راه کند خیالی باطل است. تلاش بسیار زیاد و یکپارچه ای لازم است تا بتوان اوضاع را بهتر کرد.
اساتید در سمینار دیروز متفق القول بودند که باید از بچه ها شروع کرد و فرهنگی را شکل داد که بر سر منابع طبیعی کشورش معامله نکند و اینطور کمر به نابودی محیط زیست کشور نبندد. نسلی که حاضر باشد برای درخت ها، حیوانات و خاک و آب سرزمینش هزینه بدهد و سکوت نکند.
اما سوال بعضی دوستان این بود که تا زمانی که این نسل شکل بگیرد چیزی برای محافظت باقی مانده است؟


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۹
سورمه

دیشب در یک جمع خانوادگی یک دختر یک سال و نیمه به مادرش گفت: «به عمو بگو بهم بگه چه ناناز شدی» مادر بچه هم این را به عموی بچه گفت. عمو هم رو به دخترک گفت «چه ناناز شدی» بعد دخترک حسابی خوشحال شد و گل از گلش شکفت.
مادر دخترک درباره علاقه دخترش به ماتیک و شانه و لوازم آرایش و خوشگل بودن گفت. دخترک مدام می رفت سراغ بشقاب های روی میز و دوست داشت آنها را به آشپزخانه ببرد. مادر دخترک گفت:«تو خونه هم همین جوریه، همش بشقابا رو می بره آشپزخونه، دوست داره کمک کنه». خانم صاحبخانه که دختری نداشت و چهار تا پسر داشت با حسرت گفت: «آره خوبی دختر همینه. از بچگی به کاسه بشقاب علاقه داره».

چند وقت پیش در یک جمع دیگر پسر بچه 3 ساله ای به لوازم آشپزخانه علاقه داشت. فلاسک های چای را جمع می کرد، بشقاب ها را می چید، می رفت سراغ قابلمه ها و مادرش مدام بهش می گفت: «نکن، دست نزن». از مادر پرسیدم چرا انقدر جلوی بچه را می گیرد. گفت: «می ترسم رو شخصیتش تاثیر منفی بذاره. بزرگ هم شد همین رفتارا روش بمونه.»

 بچه ها خیلی کارها می کنند، به خیلی چیزها دست می زنند و برایشان آن مفهومی را ندارد که در ذهن ماست. بگذاریم تجربه کنند بدون اینکه مدام بهشان برچسب بزنیم.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۱۰:۰۸
سورمه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۰:۵۴
سورمه